زندگی سراب آرزوهاست !
آرزو را نزدیک می بینی می خواهی بر داریش ، تا دست می زنی خاک است و شن ...
دوستش داری ، ولی می دانی که دیگر وجود ندارد ، نمی خواهی باور کنی ،
او را در کنارت می بینی. دست دراز می کنی تا دستش را در دستت بگذارد ،
محو می شود...
کسی را که فکرش را نمی کردی ....
با خودت فکر می کنی ......................... !
آری ، مرگ برای دیگران است !
امید داری ، امیدت خاک می شود...
باز اشتباه کرده ای ......
با خود فکر می کنی این همه سختی ، این همه رنج ، شاید مرده باشم ؛
دست دراز می کنی تا خاک روی میز را تمیز کنی ، دستت میز را لمس می کند ....
باز اشتباه کرده ای ، تو هنوز زنده ای !